زندگینامه رابعه بلخی مادر شعر فارسی

%name زندگینامه رابعه بلخی مادر شعر فارسی

رابعه بلخی را مادر شعر فارسی نام داده اند

دوستی با زندگینامه رابعه بلخی

رابعه بلخی اولین شاعره زبان فارسی و هم دوران با رودکی می باشد. جریان عشق رابعه و مرگش از تراژیکترین قصه های عاشقانه در جهان می باشد. رابعه بلخی در سرودن شعر و هنر نقاشی بینهایت زورمند بوده می باشد.

زندگینامه رابعه بلخی

رابعه بلخی را مادر شعر فارسی نام داده اند اجداد او از اعراب بوده اند که در پی حمله و تسخیر خراسان به بلخ آمده بودند.

اولین شاعره زبان فارسی دری که در کتاب‌ها او را به نام رابعه نامیده‌اند دختر کعب قزداری که خصوصی فاضل و باشخصیت در دوران سلطنت سامانیان بوده و در سیستان شهر «بست» قندهار و بلخ حکومت می‌کرده می باشد.

رابعه تحت تعلیمات پدر توانست زبان دری را در حد اعلا بیاموزد. ذوق و استعداد، او را در زمره شاعران و چکامه پردازان پارسی گوی قرار داد.

از زمان ولادت و مرگ رابعه اطلاعات درستی در دست نیست. رابعه کعب قزداری در سده چهارم هجری قمری در شهر «حصدار» بلوچستان می‌زیست این شهر در مسیر کراچی به کویته و بین دو کوه قرار دارد.

آنچه قطعیست آن می باشد که او همدوره با سامانیان و رودکی بوده و به استناد گفتار عطار نیشابوری با رودکی بازدید و مشاعره داشته‌می باشد. روزگار مرگ رابعه به احتمال قریب به یقین پیش از مرگ رودکی بوده‌می باشد، بنابراین زمان مرگ او را می‌توان پیش از سال ۳۲۹ هجری قمری در نظر گرفت.

از تولد و زمان کودکی و نوجوانی رابعه اطلاعاتی در دست نیست. تنها مدرک مستند از زندگی رابعه، روایتی‌ست که عطار نیشابوری در سرگذشت بیست و یکم کتابِ الهی‌نامه خویش در بحر هَزج مسدّس محذوف، در چهارصد و اندی بیت آورده‌می باشد.

پدر رابعه علاقه خاصی به رابعه داشته و در پرورش و آموزش او کوشا بوده می باشد و به سمت توانایی‌های بی‌نظیر او در هنر و فنون، او را با لقب زین‌العرب (زینت قوم عرب) خطاب می‌کرد. رابعه به استناد گفتار عطار، در سرودن شعر و هنر نقاشی به‌غایت زورمند و در شمشیرزنی و سوارکاری بینهایت متخصص بوده‌می باشد.

متاسفانه هم اینک از رابعه هفت غزل و چهار دوبیتی و دو بیت مفرد باقی مانده که مجموعاً پنجاه و پنج بیت می باشد و مابقی اشعارش که کاملا عاشقانه بوده بدست برادرش حارث از میان رفته می باشد.

روایت عطار به بخشی از زندگی رابعه بعد از زمان مرگ پدرش تا مرگ تراژیک خود رابعه می پردازد. جریان عشق رابعه و مرگش از تراژیکترین داستانهای عاشقی می باشد که در سرتاسر جهان وجود داشته و به رغم این قصه هنوز ناشناخته مانده می باشد. حتی در بین مردمان افغانستان. در اجتماع مردسالاری روزگار رابعه کمتر زنی توانست ذوق و هنر خود را نشان دهد و جایگاهی در بین شاعران زمان خود بیابد.

روایت عشق رابعه بلخی

رابعه بلخی دختری سیه‌چشم و بلند قامت و زیبا بود و بینهایت زیبا سخن می‌گفت با وجود اینکه او خواستگاران زیادی داشت، اما پدر همه را بی‌جواب می‌گذاشت تا به بستر مرگ افتاد. پس از مرگ کعب، حارث برادر رابعه بر تخت پدر می‌نشیند و در یکی از بزم‌های شاهانه او، رابعه با بکتاش، از کارگذاران نزدیک حارث بازدید می‌کند. عطار جایگاه بکتاش در دربار را کلیددار خزانه عنوان کرده می باشد. رابعه بی‌درنگ دل به بکتاش می‌بازد.

از آن پس خواب شب و آرام روز از او رخت بربست و طوفانی سهمگین در وجودش پدید آمد. دیدگانش چون ابر می گریست و دلش چون شمع می گداخت و چون عشق دختر بر نرینه و خصوصا دختر پادشاه بر غلامی گناه نابخشودنی بود و ننگی بر دامان خانواده از ابراز آن انکار مینمود و عاقبت پس از یک سال, رنج و اندوه چنان ناتوانش کرد که او را یکباره از پا در آورد و بر بستر بیماریش افکند.

رابعه دایه‌ای مهربان و دلسوز داشت که با ترفند و حیله توانست این عشق پوشیده را از زبان او بیرون کشد. در نهایت دایهٔ رابعه که از علاقه رابعه به بکتاش آگاه می‌شود، میان آن دو واسطه می‌شود. رابعه خطاب به بکتاش نامه‌ای می‌نویسد و تصویری از خویش ترسیم کرده و پیوست آن نامه می‌کند و بدست دایه می‌سپارد تا بدو رساند.

چون بکتاش نامه رابعه را می‌خواند و تصویر او را می‌بیند بدو دل می‌بازد و نامه‌اش را پاسخ می‌دهد. این نامه‌نگاری‌های پنهانی ادامه پیدا می‌کند و رابعه اشعار بسیاری خطاب به بکتاش پیوست نامه‌ها کرده و برای او می‌فرستد.

روزی بکتاش رابعه را در محلی دید و شناخت و همان دم به دامنش آویخت. اما بجای آنکه از دلبر نرمی و دلدادگی ببیند باخشونت و سردی روبرو گشت. رابعه چون میدانست آشکارا شدن رازشان به مرگ هر دو خواهد انجامید که با سختی او را از خود راند و پاسخی جز ملامت نداد.

بکتاش نا امید برجای ماند و گفت: «ای بت دلفروز, این چه ماجرایی می باشد که در نهان برای من شعر می ‌فرستی و مجنون ‌ام می‌ کنی و اکنون روی می ‌پوشی و چون بیگانگان از خودمی رانیم؟» و رابعه پاسخ داد که: «از این راز آگاه نیستی و نمی‌ دانی که آتشی که در دلم زبانه می ‌کشد و هستیم را خاکستر می ‌کند چه گرانبهاست. چیزی نیست که با جسم خاکی سرو کار داشته باشد. جان غمدیدﮤ من طالب هوسهای پست و شهوانی نیست. ترا همین بس که بهانـﮥ این عشق سوزان و محرم اسرارم باشی, دست از دامنم بدار که با این کار چون بیگانگان از آستانه ‌ام دور شوی.»

بر اساس روایت عطار، روزی لشکر بدخواه به حوالی بلخ می‌رسد و بکتاش به همراه سپاه بلخ به نبرد می‌رود. رابعه که تاب بی‌خبری از وضعیت بکتاش را ندارد، با لباس مبدل و روی پوشیده، پنهانی در پس سپاه بلخ به صحنه جنگ می‌رود.

بیشتر بخوانید:  معرفی رشته فیزیک هسته ای

بکتاش در گیرودار نبرد مجروح می‌شود و رابعه که جان بکتاش را در خطر می‌بیند، شمشیر کشیده و به میانه صحنه می‌رود و پس از کشتن جمعی از سپاهیان بدخواه پیکر نیمه جان بکتاش را بر اسب کشیده از مهلکه نجات می‌دهد.

%name زندگینامه رابعه بلخی مادر شعر فارسی

قصه عشق رابعه بلخی و بکتاش از غلامان برادرش

رابعه روزی درراهی به رودکی شاعر برخورد. شعرها برای یکدیگر خواندند و سـﺅال و جوابها کردند. رودکی از طبع لطیف دختر در شگفتی ماند و چون از عشقش آگاه گشت راز را دانست و از آنجا به درگاه شاه بخارا, که به کمک حارث شتافته بود, رسید.

از قضا حارث نیز برای پوزش‌طلبی و سپاسگزاری همان روز به دربار شاه داخل گشت. جشن شاهانه ‌ای بر پا شد و بزرگان و شاعران بار یافتند شاه از رودکی شعر خواست او هم برپا خاست و چون شعرهای دختر را به یاد داشت همه را برخواند.

مجلس سخت گرم شد و شاه چنان مجذوب گشت که نام گویندﮤ شعر را از او پرسید. رودکی هم مست می و گرم شعر, بی ‌اخبار از وجود حارث, زبان گشاد و قصه را چنانکه بود بی ‌پرده نقل کرد و گفت شعر از دختر کعب می باشد که مرغ دلش در دام غلامی اسیر گشته می باشد چنانکه نه خوردن می داند و نه خفتن و جز شعر گفتن و غزل سرودن و نهانی برای معشوق نامه راهی‌کردن کاری ندارد. راز شعر سوزانش جز این نیست‌.

حارث بینهایت خشمناک می‌شود، به بلخ بازمی‌گردد و پس از یافتن صندوقی حاوی اشعار رابعه در اتاق بکتاش، به گمان ارتباط نامشروع آنان، حکم می‌دهد بکتاش را در زندان افکنده و رابعه را به گرمابه برده و رگِ دستان او را بگشاید و درِ گرمابه را به سنگ و گچ مسدود کنند.

روز بعد چون در گرمابه را می‌گشایند، پیکر بیجان رابعه را مشاهده می‌کنند که با خون خویش اشعاری را خطاب به بکتاش با انگشت بر دیوارهٔ گرمابه نگاشته‌می باشد. بکتاش پس از آن، به نحوی از زندان می‌گریزد و شبانه سر از بدن حارث سوا می‌کند، سپس بر مزار رابعه رفته و خنجری بر سینه خود فرو می نشاند.

مقبره و مزار رابعه بلخی:

%name زندگینامه رابعه بلخی مادر شعر فارسی

مزار رابعه بلخی در پارکی کوچک در بلخ می باشد

مقبره او در پارکی کوچک در «بلخ» می باشد و همه روزه افراد بسیاری برای زیارت مقبره او به این مکان می‌آیند. برای بسیاری از مردم بلخ و افغانستان، مقبره رابعه بلخی مکانی بزرگوار و مورد احترام می باشد.

اشعار رابعه بخی

از رابعه جز هفت (به روایتی یازده) غزل و تکه در دست نیست. ظاهراً تمامی اشعار او بدست برادرش حارث معدوم گردیده و الباقی در گذر روزگار از بین رفته‌می باشد.

ولی آنچیزی که در دست می باشد بر لیاقت و ذوق زیبا او دلالت نموده ، مستقر می سازد که شیخ عطار و مابقی افراد در تمجیدی که از او نموده اند مبالغه نکرده اند.

رابعه را مادر شعر پارسی خوانده‌اند. او بحور و اوزانی را داخل شعر پارسی نموده که تا پیش از آن کسی در آن اوزان شعر نمی‌سروده‌می باشد.

بیشتر بخوانید:  آشنایی با انواع رشته تاسیسات

چنان که گفتیم، قصه عشق و زندگی رابعه را اولین بار شیخ عطار در الهی نامه با زبان شیرین و دلپذیر توضیح کرده می باشد . در سده سیزدهم ، رضا قلی هدایت ، آن قصه پرغصه را به نام « گلستان ارم» دوباره به شعر در آورده و در مجله اخیر مجمع الفصحا درج نموده می باشد.

در سال ۱۳۴۴ هجری شمسی کسی که این افسانه شور انگیز را به گرایش نظم کشیده و بدان هنرمندانه پرداخته می باشد ، شاعر خوش قریحه ما ناصر طهوری می باشد. طهوری این قصه را با شور و هیجان سوز و حال به نام « شعله بلخ » منظوم ساخته که در پایان همان سال در کابل چاپ گردیده می باشد.

بزرگداشت و احترام روزافزون بانو رابعه بلخی

%name زندگینامه رابعه بلخی مادر شعر فارسی

امروزه از بانو رابعه بلخی به عنوان زنی آزاده و روشنفکر یاد می شود

امروزه از بانو رابعه، نه تنها به عنوان شاعری چیره دست، بلکه به عنوان زنی آزاده و آزادی خواه و روشنفکر یاد می شود.

در بزرگداشت و یاد او مقاله ها متن شده، فیلم ساخته شده و کنفرانس های ادبی برگزار می شود.

در سال 2010 کنفرانس علمی، بزرگداشت رابعه بلخی، به نام «رابعه بلخی و جایگاه او در شعر و ادب پارسی» با حضور عمومی از پژوهشگران، نویسندگان و شاعران 3 کشور هم زبان ـ افغانستان، تاجیکستان و ایران، در شهر دوشنبه پایتخت کشور تاجیکستان برگزار شد.

در سراسر کشور افغانستان خیابان‌ها، مدارس و میادین بسیاری به نام رابعه بلخی گذاشته شده می باشد که نشان از میزان احترام به این شاعر و فرزانه سده چهارم هجری می باشد.

در سالهای اخیر و در مقابل مقبره منسوب به امام علی در بلخ – مزارشریف – نیز صحنه و یادبود بزرگی به افتخار رابعه بلخی ساخته شده می باشد.

نمونه یکی از اشعار رابعه بلخی که به یادگار مانده می باشد:

الا ای باد شبگیری پیام من به دلبر بر

بگو آن ماه خوبان را که جان با دل مساوی بر

به قهر از من فگندی دل بیک بازدید مهرویا

چنان چون حیدر کرار در ان حصن خیبر بر

تو چون ماهی و من ماهی همی سوزم

بتابد بر اندوه عشقت نه بس باشد آزار بنها دی از بربر

تنم چون چنبری گشته بدان امید تا روزی

ززلفت برفتد ناگه یکی حلقه به چنبر بر

ستمگر گشته معشوقم همه اندوه زین قبول دارم

که هرگز سود نکند کس بمعشوق ستمگر بر

اگر خواهی که خوبانرا بروری خود به عجز آری

یکی رخسار خوبت را بدان خوبان مساوی بر

ایا موذ ن بکار و حا ل عا شق گر اخبار داری

سحر گاها ن نگاه کن تو بدان الله اکبر بر

مدارای (بنت کعب) اندوه که یار از تو سوا ماند

رسن گرچه دراز آید گذ ردارد به چنبر بر

 

منبع: بیتوته

مطلب پیشنهادی

شرایط نگهداری و پرورش درخت پالونیا

درخت پالونیا معرفی درخت پالونیا درخت پالونیا یکی از زیباترین درختان در هنگام گلدهی می …